[عبارت]

lay down the law

/leɪ daʊn ðə lɔ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعیین تکلیف کردن قانون صادر کردن

  • 1.My dad started laying down the law about what time I should come home.
    1. پدرم شروع کرد به تعیین تکلیف کردن درباره ساعتی که باید به خانه برگردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان