Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اخراج کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to lay off
/ˈleɪ ɔːf/
فعل گذرا
[گذشته: laid off]
[گذشته: laid off]
[گذشته کامل: laid off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اخراج کردن
تعدیل نیرو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخراج کردن
مترادف و متضاد
make somebody redundant
to lay somebody off
کسی را اخراج کردن
200 workers at the factory have been laid off.
200 کارگر در کارخانه اخراج شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lay foundations
lay down the law
lay down
lay away money
lay a finger on
lay on
lay out
lay scratch
lay siege
lay the blame at somebody else's door
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان