Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قرض دادن
2 . وام دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to lend
/lɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: lent]
[گذشته: lent]
[گذشته کامل: lent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قرض دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به عاریت دادن
قرض دادن
مترادف و متضاد
let someone use
loan
borrow
withhold
to lend something
چیزی را قرض دادن
She doesn't like lending her books.
او دوست ندارد کتابهایش را قرض بدهد.
lend something to somebody
چیزی را به کسی قرض دادن
I've lent the car to a friend.
من ماشین را به یک دوست قرض دادهام.
to lend somebody something
به کسی چیزی قرض دادن
If you need a sweater I can lend you one.
اگر به گرمکن نیاز داری، میتوانم یکی به تو قرض بدهم.
2
وام دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وام دادن
مترادف و متضاد
loan
borrow
to lend something (to somebody)
چیزی را (به کسی) وام دادن
The bank refused to lend the money to us.
بانک قبول نکرد که به ما آن مبلغ پول را وام بدهد.
to lend somebody something
به کسی چیزی وام دادن
They refused to lend us the money.
آنها نپذیرفتند به ما (پول) وام بدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lena
lemur
lemony
lemonade
lemon-flavored
lend one's ear
lend someone a hand
lender
lending
length
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان