[فعل]

to let off

/lɛt ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: let off] [گذشته: let off] [گذشته کامل: let off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آزاد کردن (بدون مجازات یا با مجازات کم) بخشیدن

to let somebody off
کسی را آزاد کردن
  • 1. Instead of a prison sentence they were let off with a fine.
    1. به جای حکم زندان [زندانی شدن]، آنها با جریمه‌ای آزاد شدند.
  • 2. They let us off lightly.
    2. آنها با جریمه‌ای سبک ما را آزاد کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان