[فعل]

to let out

/lɛt aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: let out] [گذشته: let out] [گذشته کامل: let out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فاش کردن لو دادن

مترادف و متضاد disclose
  • 1.He accidentally let out the location for the meeting.
    1. او به‌طور اتفاقی محل [مکان] جلسه را فاش کرد.

2 رها کردن آزاد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خارج کردن سر دادن
مترادف و متضاد release
to let somebody/something out
کسی/چیزی را آزاد کردن [رها کردن]
  • 1. Let me out please.
    1. مرا رها کن لطفاً.
  • 2. Who let the cat out?
    2. چه کسی آن گربه را آزاد کرد؟

3 بلند کردن (طول لباس و...) گشاد کردن (لباس)

  • 1.Can this skirt be let out?
    1. آیا این دامن می‌تواند بلندتر شود؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان