[فعل]

to load down

/loʊd daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: loaded down] [گذشته: loaded down] [گذشته کامل: loaded down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمل کردن (چیزی سنگین) سنگینی کردن

مترادف و متضاد weigh down
  • 1.I was loaded down with shopping.
    1. خریدها در دستم سنگینی می‌کرد.
  • 2.She was loaded down with bags of groceries.
    2. او کیسه‌های خرید را حمل می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان