[اسم]

loaf

/loʊf/
قابل شمارش
[جمع: loaves]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قرص (نان) تکه

معادل ها در دیکشنری فارسی: قرص
  • 1.Ask the baker to slice the loaf for you.
    1. از نانوا بخواه تا قرص (نان) را برایت برش کند.
a loaf of bread
یک قرص نان
  • I bought five loaves of bread.
    من پنج قرص نان خریدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان