Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وام
2 . قرض دادن (پول)
3 . امانت دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
loan
/loʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وام
قرض
مترادف و متضاد
lending
mortgage
overdraft
1.bank loans with low interest rates
1. وامهای بانکی با نرخ بهره پایین
to take out a loan
وام گرفتن
Most home buyers take out a loan.
بیشتر خریداران خانه وام میگیرند.
to repay/pay off/pay back a loan
وام پس دادن/پرداخت کردن/بازپرداخت کردن
You can repay the loan early without a penalty.
شما میتوانید بدون جریمه وام را زودتر پس بدهید.
to give somebody a loan
به کسی وام دادن
I hoped to persuade my bank manager to give us a loan.
من امیدوارم مدیر بانکم را مجاب کنم که به ما وام بدهد.
to ask for/apply for a loan
وام درخواست کردن/تقاضا دادن
He asked his father for a loan.
او از پدرش وام درخواست کرد.
a bank/home/car... loan
وام بانکی/مسکن/ماشین و...
1. They took out a thirty-year home loan.
1. آنها وام مسکن سی ساله گرفتند.
2. What is the interest you will pay on a bank loan?
2. سودی که برای وام بانکی میپردازید چقدر است؟
a long-term/short-term loan
وام بلندمدت/کوتاه مدت
I intended the money as a short-term loan.
من این پول را به عنوان وام کوتاه مدت میبینم.
a student loan
وام دانشجویی/دانشآموزی
Many college graduates are paying off huge student loans.
بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاه دارند وامهای دانشجویی کلانی بازپرداخت میکنند.
[فعل]
to loan
/loʊn/
فعل گذرا
[گذشته: loaned]
[گذشته: loaned]
[گذشته کامل: loaned]
صرف فعل
2
قرض دادن (پول)
وام دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وام دادن
قرض دادن
مترادف و متضاد
lend
to loan something (to somebody)
چیزی قرض دادن (به کسی)
Can you loan me $5?
میتوانی پنج دلار به من قرض بدهی؟
to loan somebody something
به کسی چیزی قرض دادن
A friend loaned me $1000.
یک دوستی به من 1000 دلار پول قرض داد.
3
امانت دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امانت گذاشتن
to loan something (out) (to somebody/something)
چیزی را امانت دادن (به کسی/چیزی)
This exhibit was loaned by the artist's family.
این نمایشگاه توسط خانواده هنرمند به امانت داده شدهاست.
to loan somebody something
به کسی چیزی امانت دادن
He loaned the museum his entire collection.
او کل مجموعهاش را به موزه امانت داد.
[عبارات مرتبط]
loan shark
1. رباخوار
تصاویر
کلمات نزدیک
loamy
loam
loafer
loaf
loads
loan shark
loanword
loath
loathe
loathing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان