[فعل]

to lock away

/lɑk əˈweɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: locked away] [گذشته: locked away] [گذشته کامل: locked away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در جای امن قرار دادن

  • 1.The paintings are locked away at night.
    1. شب‌ها، آن نقاشی‌ها، در جای امنی قرار داده می‌شوند.

2 حبس کردن

informal
  • 1.The parents locked her daughter up for the weekend.
    1. پدر و مادر دخترش را برای آخر هفته حبس کردند.
to lock yourself away
خود را (در اتاقی) حبس کردن (معمولاً برای تنها بودن یا کار کردن)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان