Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لوکیشن
2 . موقعیت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
location
/loʊˈkeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوکیشن
محل فیلمبرداری
1.A mountain in the Rockies became the location for a film about Everest.
1. کوهی در "کوههای راکی" لوکیشن فیلمی درباره اورست شد.
2.The movie was shot entirely on location in Italy.
2. فیلم تماما در لوکیشنی در ایتالیا فیلمبرداری شد.
2
موقعیت
مکان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جایگاه
موضع
مکان
محل
مترادف و متضاد
place
position
site
whereabouts
1.Send me your location.
1. موقعیتت را برایم ارسال کن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
locate
locally
locality
local post office
local
lock
lock away
lock in
lock out
lock up
کلمات نزدیک
located
locate
locally
localized
locality
location scout
loch
loch ness
lock
lock away
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان