[فعل]

to locate

/ˈloʊˌkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: located] [گذشته: located] [گذشته کامل: located]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیدا کردن یافتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: یافتن
مترادف و متضاد discover find pinpoint situate
to locate somebody/something
کسی/چیزی را پیدا کردن
  • He had no difficulty in locating the missing men.
    او هیچ دشواری در پیدا کردن آن افراد گم شده نداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان