Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زمینه (کتاب و فیلم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
locale
/loʊˈkæl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زمینه (کتاب و فیلم)
صحنه، محل وقوع، مکان
1.The spa was the perfect locale for my mother to relax and enjoy her vacation.
1. اسپا بهترین مکان برای مادرم بود تا استراحت کند و از تعطیلاتش لذت ببرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
local time
local government
local food
local currency
local cuisine
locality
localized
locally
locate
located
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان