1
زندانی کردن (از طریق قفل کردن درب)
در را به روی کسی قفل کردن
1.As a punishment, she would take her brother to his room and lock him in.
1.
بهعنوان مجازات، او برادرش را به اتاقش میبرد و او را زندانی میکرد
2.At 9 p.m. the prisoners are locked in for the night.
2.
ساعت 9 شب، در به روی زندانیها در شب قفل میشود.
توضیحاتی در رابطه با فعل lock in
این فعل اشاره دارد به زندانی کردن کسی در اتاق یا ساختمانی از طریق فقل کردن درب. در واقع این فعل به مفهوم جلوگیری کردن از خروج کسی از اتاق یا ساختمانی اشاره دارد.