Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مراقب بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to look after
/lʊk ˈæftər/
فعل گذرا
[گذشته: looked after]
[گذشته: looked after]
[گذشته کامل: looked after]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مراقب بودن
مراقبت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرستاری کردن
رسیدن
مواظبت کردن
از کسی مراقبت کردن
مراقب بودن
مترادف و متضاد
attend to
take care of
watch
to look after somebody/something
مراقب کسی/چیزی بودن [از کسی/چیزی مراقبت کردن]
1. Don't worry about Mia - she can look after herself.
1. نگران "میا" نباش؛ او میتواند از خودش مراقبت کند.
2. If you look after your clothes they last a lot longer.
2. اگر مراقب لباسهایت باشی، بیشتر دوام میآورند.
3. We look after our neighbors' cat while they're away.
3. وقتی همسایگان ما نبودند، ما مراقب گربهشان بودیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
look a gift horse in the mouth
look
loofah
loo
lonnie
look after number one
look ahead
look around
look as if butter wouldn't melt in one's mouth
look at
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان