Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (به اطراف) نگاه کردن
2 . بازدید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to look around
/lˈʊk ɐɹˈaʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: looked around]
[گذشته: looked around]
[گذشته کامل: looked around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(به اطراف) نگاه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سر و گوش آب دادن
1.Look around, there's nothing to eat.
1. نگاه کن، چیزی برای خوردن نیست.
2.People came out of their houses and looked around.
2. مردم از خانههایشان بیرون آمدند و اطراف را نگاه کردند.
2
بازدید کردن
چرخ زدن، گشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گشت زدن
1.Let's look around the town this afternoon.
1. بیا امروز بعدازظهر چرخی در شهر بزنیم.
2.We looked around the museum.
2. از آن موزه بازدید کردیم [در آن موزه دور زدیم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
look after
look
loofah
loo
longwise
look at
look back
look down on
look for
look forward to
کلمات نزدیک
look ahead
look after number one
look after
look a gift horse in the mouth
look
look as if butter wouldn't melt in one's mouth
look at
look at our family pictures. these are my parents.
look at the newsstand
look back
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان