[اسم]

midnight

/ˈmɪdnɑɪt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نیمه‌شب بامداد، دوازده شب

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیمه‌شب نصف شب
  • 1.There's a great film on TV at midnight.
    1. بامداد، تلویزیون یک فیلم خوب دارد.
  • 2.They had to leave at midnight.
    2. آنها مجبور شدند نیمه‌شب بروند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان