Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بد انتخاب کردن هنرپیشه برای نقش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to miscast
/ˌmɪsˈkæst/
فعل گذرا
[گذشته: miscast]
[گذشته: miscast]
[گذشته کامل: miscast]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بد انتخاب کردن هنرپیشه برای نقش
نخوردن هنرپیشه به نقشی که بازی میکند
1.He was miscast as the romantic hero.
1. او اصلا به نقش یک قهرمان رومانتیک نمیخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
miscarry
miscarried
miscarriage of justice
miscarriage
miscalculation
miscellanea
miscellaneous
miscellany
mischief
mischievous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان