[فعل]

to misdiagnose

/mɪsˈdaɪəɡnoʊz/
فعل گذرا
[گذشته: misdiagnosed] [گذشته: misdiagnosed] [گذشته کامل: misdiagnosed]

1 اشتباه تشخیص دادن (بیماری)

  • 1.Her depression was misdiagnosed as stress.
    1. افسردگی او به اشتباه استرس تشخیص داده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان