Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از روی درماندگی
2 . بهطرز وحشتناکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
miserably
/ˈmɪzrəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more miserably]
[حالت عالی: most miserably]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از روی درماندگی
از روی بدبختی، با بدبختی
مترادف و متضاد
depressingly
1."It's no use - I can't do it," she said miserably.
1. او از روی درماندگی گفت: «فایدهای ندارد؛ نمیتوانم انجامش دهم.»
2.He sighed miserably and turned away.
2. او از روی درماندگی آه کشید و (برگشت) و رفت.
2
بهطرز وحشتناکی
بهطرز بسیار بدی
مترادف و متضاد
terribly
1.All attempts have failed miserably in the past.
1. تمام تلاشها در گذشته بهطرز بسیار بدی با شکست مواجه شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
miserable
miser
mise-en-scène
misdial
misdiagnose
miserly
misery
misfire
misfit
misfortune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان