Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شکست خوردن
2 . بهدرستی شلیک نکردن (اسلحه)
3 . درست کار نکردن (موتور اتومبیل و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to misfire
/ˌmɪsˈfaɪər/
فعل ناگذر
[گذشته: misfired]
[گذشته: misfired]
[گذشته کامل: misfired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شکست خوردن
به جایی نرسیدن، اشتباه از آب درآمدن
مترادف و متضاد
go wrong
1.Unfortunately their plan misfired badly.
1. متأسفانه نقشه آنها بهشدت شکست خورد.
2
بهدرستی شلیک نکردن (اسلحه)
شلیک نشدن (گلوله)
3
درست کار نکردن (موتور اتومبیل و...)
ریپ زدن
مترادف و متضاد
miss
تصاویر
کلمات نزدیک
misery
miserly
miserably
miserable
miser
misfit
misfortune
misgiving
misguide
misguided
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان