Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فریب دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to mislead
/ˌmɪsˈliːd/
فعل گذرا
[گذشته: misled]
[گذشته: misled]
[گذشته کامل: misled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فریب دادن
گمراه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نارو زدن
گمراه کردن
کلک زدن
مترادف و متضاد
deceive
1.He deliberately misled us about the nature of their relationship.
1. او از عمد ما را درباره ماهیت رابطهشان گمراه کرد.
2.Misleading the court in a trial is a serious offence.
2. فریب دادن هیئتمنصفه در دادگاه جرمی جدی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mislay
misjudge
misinterpretation
misinterpret
misinform
misleading
mismanage
mismanagement
mismatch
misnomer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان