Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آزمایشی (آزمون و...)
2 . مسخره کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
mock
/mɑːk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آزمایشی (آزمون و...)
تمرینی
a mock examination
یک آزمون آزمایشی
a mock interview
یک مصاحبه تمرینی
[فعل]
to mock
/mɑːk/
فعل گذرا
[گذشته: mocked]
[گذشته: mocked]
[گذشته کامل: mocked]
صرف فعل
2
مسخره کردن
دست انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استهزا کردن
تمسخر کردن
دست انداختن
ریشخند کردن
مسخره کردن
1.The other children mocked her old-fashioned clothes.
1. بچههای دیگر، لباسهای از مد افتاده او را مسخره کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mochi
mocha
moccasins
moccasin
mobster
mock-up
mockery
mocking
mockingbird
mod cons
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان