[قید]

morbidly

/ˈmɔːrbɪdli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more morbidly] [حالت عالی: most morbidly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌طور بیمارگونه به‌طور ناسالم

  • 1.He was morbidly fascinated with death.
    1. او به‌طرز بیمارگونه‌ای شیفته مرگ بود.

2 به‌طرز هولناکی به‌طور عجیب‌وغریب

a girl who morbidly wears her dead mother's clothes
دختری که به‌طرز هولناکی لباس‌های مادر مرده‌اش را می‌پوشد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان