Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اغلب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
most often
/moʊst ˈɔfən/
غیرقابل مقایسه
1
اغلب
بیشتر اوقات
1.Most often, people should go to the Police to get passports.
1. بیشتر اوقات، مردم برای گرفتن گذرنامه به اداره پلیس می روند.
تصاویر
کلمات نزدیک
most of them are commuters, like me.
most of the time
most iranians eat beef and veal.
most
moss
most would agree that
mostly
mot
mot juste
motel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان