[اسم]

navy

/ˈneɪ.vi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نیروی دریایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیروی دریایی
  • 1.a navy ship
    1. یک کشتی نیروی دریایی
  • 2.Gabriel joined the navy in 1997.
    2. "گابریل" در سال 1997 به نیروی دریایی پیوست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان