Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منفی
2 . (کلمه، جمله و ...) منفی
3 . نگاتیو (عکاسی)
4 . نتیجه منفی (آزمایش)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
negative
/ˈnɛgətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more negative]
[حالت عالی: most negative]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منفی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منفی
مترادف و متضاد
denying
refusing
rejecting
affirmative
positive
1."I've never seen him in my life" is a negative sentence.
1. "من هیچوقت او را در زندگیام ندیدهام" یک جمله منفی است.
2.A negative image is used to print a positive picture.
2. تصویری منفی برای جلوه تصویری مثبت استفاده شده است.
3.Three below zero is a negative quantity.
3. سه تا کمتر از صفر یک کمیت منفی است.
to have a negative effect on something/somebody
تاثیر منفی روی چیزی/کسی داشتن
The crisis had a negative effect on trade.
بحران تاثیر منفی روی تجارت داشت.
to give a negative response to something
پاسخ منفی به چیزی دادن
The captain gave a negative response to the request for a leave.
کاپیتان به درخواست مرخصی (پاسخ) منفی داد.
to have a negative attitude toward something
دیدگاه منفی نسبت به چیزی داشتن
Scientists have a fairly negative attitude toward the theory.
دانشمندان دیدگاهی نسبتا منفی نسبت به این نظریه دارند.
[اسم]
negative
/ˈnɛgətɪv/
قابل شمارش
2
(کلمه، جمله و ...) منفی
specialized
مترادف و متضاد
positive
1.“Never” and “no one” are negatives.
1. «هرگز» و «هیچکس»، کلمات منفی هستند.
3
نگاتیو (عکاسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نگاتیو
specialized
4
نتیجه منفی (آزمایش)
specialized
تصاویر
کلمات نزدیک
negation
negate
nefarious
needy
needs
negative equity
negative resistance
negatively
negativism
neglect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان