[صفت]

negative

/ˈnɛgətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more negative] [حالت عالی: most negative]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منفی

معادل ها در دیکشنری فارسی: منفی
مترادف و متضاد denying refusing rejecting affirmative positive
  • 1."I've never seen him in my life" is a negative sentence.
    1. "من هیچوقت او را در زندگی‌ام ندیده‌ام" یک جمله منفی است.
  • 2.A negative image is used to print a positive picture.
    2. تصویری منفی برای جلوه تصویری مثبت استفاده شده است.
  • 3.Three below zero is a negative quantity.
    3. سه تا کمتر از صفر یک کمیت منفی است.
to have a negative effect on something/somebody
تاثیر منفی روی چیزی/کسی داشتن
  • The crisis had a negative effect on trade.
    بحران تاثیر منفی روی تجارت داشت.
to give a negative response to something
پاسخ منفی به چیزی دادن
  • The captain gave a negative response to the request for a leave.
    کاپیتان به درخواست مرخصی (پاسخ) منفی داد.
to have a negative attitude toward something
دیدگاه منفی نسبت به چیزی داشتن
  • Scientists have a fairly negative attitude toward the theory.
    دانشمندان دیدگاهی نسبتا منفی نسبت به این نظریه دارند.
[اسم]

negative

/ˈnɛgətɪv/
قابل شمارش

2 (کلمه، جمله و ...) منفی

specialized
مترادف و متضاد positive
  • 1.“Never” and “no one” are negatives.
    1. «هرگز» و «هیچکس»، کلمات منفی هستند.

3 نگاتیو (عکاسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نگاتیو
specialized

4 نتیجه منفی (آزمایش)

specialized
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان