Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خنثی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to neutralize
/ˈnuːtrəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: neutralized]
[گذشته: neutralized]
[گذشته کامل: neutralized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خنثی کردن
بی اثر کردن، از کار انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خنثی کردن
مترادف و متضاد
counteract
1.Lime was used to neutralize the acidity of the soil.
1. از سنگ آهک برای خنثی کردن خاک استفاده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
neutralization
neutrality
neutral zone
neutral gear
neutral
neutron
nevada
never
never in a million years
never mind
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان