Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لقمه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
nibble
/ˈnɪbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لقمه
گاز کوچک
1.I took a little nibble from one of the sandwiches.
1. من لقمه ای از یکی از ساندویچ ها خوردم.
2.I took a nibble from the biscuit.
2. من گاز کوچکی به بیسکوییت زدم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
nib
next door
next-to-last
next
newt
nice
nick
nickelodeon
nictate
nictitate
کلمات نزدیک
nib
nhs
nhl
nguyen
ngo
nibbles
nice
nice job!
nice to meet you, too.
nice to meet you.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان