[اسم]

nosebleed

/ˈnoʊzˌblid/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خون دماغ

معادل ها در دیکشنری فارسی: خون‌دماغ خونریزی بینی
  • 1.I got a nosebleed last night.
    1. دیشب خون دماغ شدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان