Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حسرت گذشته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
nostalgia
/nəˈstældʒə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حسرت گذشته
دلتنگی، آرزوی گذشته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلتنگی
نوستالژی
غم غربت
مترادف و متضاد
reminiscence
1.a sense of nostalgia
1. احساس حسرت گذشته
2.She is filled with nostalgia for her own college days.
2. (قلب) او پر از حس دلتنگی برای روزهای دانشگاهش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
nosh-up
nosey
nosedive
nosebleed
noseband
nostalgic
nostril
nostrum
nosy
nosy parker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان