[اسم]

nostalgia

/nəˈstældʒə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حسرت گذشته دلتنگی، آرزوی گذشته

معادل ها در دیکشنری فارسی: دلتنگی نوستالژی غم غربت
مترادف و متضاد reminiscence
  • 1.a sense of nostalgia
    1. احساس حسرت گذشته
  • 2.She is filled with nostalgia for her own college days.
    2. (قلب) او پر از حس دلتنگی برای روزهای دانشگاهش است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان