[اسم]

operator

/ˈɑːpəreɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اپراتور متصدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اپراتور تلفنچی ماشین‌چی کارور
a computer operator
یک اپراتور کامپیوتر
an crane operator
اپراتور جرثقیل

2 عملگر (ریاضی)

3 کارگزار پیمانکار

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان