[صفت]

ordinary

/ˈɔːrdneri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ordinary] [حالت عالی: most ordinary]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معمولی عادی

معادل ها در دیکشنری فارسی: معمولی عادی
مترادف و متضاد normal standard typical abnormal
  • 1.It was just an ordinary house.
    1. آن فقط خانه‌ای معمولی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان