Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیهوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
out cold
/aʊt koʊld/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیهوش
از هوش رفته
مترادف و متضاد
in a faint
out like a light
unconscious
1.As soon as the patient entered the operating room, he was out cold because of the anesthesia.
1. به محض اینکه بیمار وارد اتاق عمل شد به خاطر داروهای بیهوشی کاملا از هوش رفته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
a backward glance
leave at the altar
learn lesson
by leaps and bounds
lay down the law
left right and centre
right and left
lend ears
let the grass grow under feet
let heart rule head
کلمات نزدیک
out
oust
ourselves
ours
our train leaves from platform 3.
out in the open
out loud
out of
out of breath
out of date
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان
