Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عملکرد بهتر داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to outperform
/ˈaʊtpərˌfɔrm/
فعل گذرا
[گذشته: outperformed]
[گذشته: outperformed]
[گذشته کامل: outperformed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عملکرد بهتر داشتن
بهتر عمل کردن
1.The company has consistently outperformed its rivals this season.
1. شرکت این فصل توانست مدام از رقبایش عملکرد بهتری داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
outpatient treatment
outpatient clinic
outpatient
outpace
outnumber
outplay
outpost
outpouring
output
outrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان