Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برونریزش
2 . طغیان (احساسات)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
outpouring
/ˈaʊtpɔːrɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برونریزش
سیل، جریان خروجی
2
طغیان (احساسات)
انفجار، بروز
1.Her death prompted huge outpourings of grief.
1. مرگ او موجب طغیانات عظیمی از غم شد.
spontaneous outpourings of praise
طغیانات خودبهخودی تحسین
تصاویر
کلمات نزدیک
outpost
outplay
outperform
outpatient treatment
outpatient clinic
output
outrage
outrageous
outrageously
outreach
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان