[اسم]

outpouring

/ˈaʊtpɔːrɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برون‌ریزش سیل، جریان خروجی

2 طغیان (احساسات) انفجار، بروز

  • 1.Her death prompted huge outpourings of grief.
    1. مرگ او موجب طغیانات عظیمی از غم شد.
spontaneous outpourings of praise
طغیانات خودبه‌خودی تحسین
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان