Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ازدحام (بیش از حد)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
overcrowding
/ˈoʊvərˌkraʊdɪŋ/
غیرقابل شمارش
1
ازدحام (بیش از حد)
1.He was released from prison due to overcrowding.
1. او از زندان به دلیل ازدحام (بیش از حد) آزاد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
overcrowded
overcook
overconfident
overcompensate
overcome
overdo
overdone
overdose
overdraft
overdraw
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان