Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صدف خوراکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
oyster
/ˈɔɪstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صدف خوراکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صدف
1.I had oysters for lunch.
1. ناهار صدف خوراکی خوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
oxymoron
oxygenated
oxygen mask
oxygen
oxtail
oystercatcher
oz
ozone
ozone hole
ozone layer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان