[اسم]

oyster

/ˈɔɪstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدف خوراکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: صدف
  • 1.I had oysters for lunch.
    1. ناهار صدف خوراکی خوردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان