[اسم]

passage

/ˈpæsɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عبارت متن
مترادف و متضاد excerpt extract
  • 1.He interpreted a difficult passage in a book.
    1. او یک متن سخت از کتاب را تفسیر کرد.
  • 2.Read the following passage and answer the questions below.
    2. متن زیر را بخوانید و به سوالات زیر پاسخ دهید.

2 راه راهرو

معادل ها در دیکشنری فارسی: ممر معبر
مترادف و متضاد corridor passageway
  • 1.A narrow passage led directly through the house into the garden.
    1. یک راهرو باریک مستقیم از خانه به درون باغ منتهی شد.
  • 2.A passage between the buildings leads to the parking lot.
    2. راهی بین آن ساختمان‌ها به پارکینگ منتهی می‌شود.

3 پروسه تصویب

  • 1.A majority vote enabled the passage of the resolution.
    1. اکثریت رای، پروسه تصویب قطعنامه را ممکن کرد.
  • 2.The new bill had a smooth passage through Parliament.
    2. لایحه جدید، پروسه تصویب راحتی در مجلس داشت.

4 سفر دریایی

  • 1.His passage to America was fun.
    1. سفر دریایی او به آمریکا خوش‌آیند بود.
  • 2.I booked a passage on the next ship.
    2. من در کشتی بعدی یک سفر دریایی رزرو کردم.

5 عبور

معادل ها در دیکشنری فارسی: عبور گذر گذار
  • 1.That wooden bridge is not strong enough to allow the passage of lorries.
    1. آن پل چوبی به اندازه کافی محکم نیس که عبور کامیون‌ها را ممکن سازد.
  • 2.The passage of motor vehicles is forbidden.
    2. عبور وسایل نقلیه موتوری ممنوع است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان