[صفت]

passable

/pˈæsəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more passable] [حالت عالی: most passable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قابل‌عبور

  • 1.The mountain roads are not passable until late spring.
    1. جاده‌های کوهستانی تا اواخر بهار قابل‌عبور نیستند.

2 قابل‌قبول نسبتاً خوب

formal
مترادف و متضاد satisfactory
  • 1.The food was excellent and the wine was passable.
    1. غذا عالی و شراب نسبتاً خوب بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان