[اسم]

paunch

/pʌnʧ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شکم گنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: شکم گنده
informal
  • 1.The driver had a paunch hanging over his belt.
    1. راننده یک شکم گنده داشت که بالای کمربندش آویزان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان