[اسم]

pauper

/ˈpɔpər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گدا فقیر

old use
مترادف و متضاد beggar indigent poor person rich person
  • 1.Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
    1. چون "مکس" خودش فقیر است حاضر است به هر فرد نیازمندی کمک برساند.
  • 2.The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
    2. آتش که کارخانه آقای "بلومسون" را نابود کرد، او را انسان فقیری ساخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان