Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ملاقات کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
pay a call on
/pˈeɪ ɐ kˈɔːl ˈɑːn/
1
ملاقات کردن
دیدار کردن، به دیدن کسی رفتن
مترادف و متضاد
visit
1.I'll pay a call on my friends.
1. من به دیدن دوستانم میروم [با دوستانم ملاقات میکنم].
تصاویر
کلمات نزدیک
tie in with
tidy away
throw into
think ahead
thaw out
trigger off
type in
veg out
visit with
wait about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان