[اسم]

planter

/plˈæntɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زارع کشاورز

  • 1.He is a cotton planter.
    1. او یک زارع پنبه است.
  • 2.He was not of the planter class at all
    2. او اصلا از طبقه کشاورز نبود.

2 صاحب مزرعه

  • 1.He was the son of a wealthy planter.
    1. او فرزند یک صاحب مزرعه پولدار بود.

3 گلدان

  • 1.There were planters in different colors, sizes and materials.
    1. آنجا گلدان‌هایی با رنگ، اندازه و جنس متفاوت وجود داشت.
  • 2.We have decorative Planters to match your unique tastes.
    2. ما گلدان‌هایی دکوری داریم که به سلیقه شما بیایند.

4 بذرپاش (انسان یا دستگاه)

  • 1.They used a technological planter in their farm.
    1. آن‌ها از یک بذرپاش فناورانه در مزرعه‌شان استفاده کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان