Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زارع
2 . صاحب مزرعه
3 . گلدان
4 . بذرپاش (انسان یا دستگاه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
planter
/plˈæntɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زارع
کشاورز
1.He is a cotton planter.
1. او یک زارع پنبه است.
2.He was not of the planter class at all
2. او اصلا از طبقه کشاورز نبود.
2
صاحب مزرعه
1.He was the son of a wealthy planter.
1. او فرزند یک صاحب مزرعه پولدار بود.
3
گلدان
1.There were planters in different colors, sizes and materials.
1. آنجا گلدانهایی با رنگ، اندازه و جنس متفاوت وجود داشت.
2.We have decorative Planters to match your unique tastes.
2. ما گلدانهایی دکوری داریم که به سلیقه شما بیایند.
4
بذرپاش (انسان یا دستگاه)
1.They used a technological planter in their farm.
1. آنها از یک بذرپاش فناورانه در مزرعهشان استفاده کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
plantation
plantain
plant life
plant hopper
plant
planthopper
plaster
plaster bandage
plaster cast
plastered
کلمات نزدیک
plantation
plantain
plant seeds of hope
plant pot
plant a bomb
plaque
plasma
plasma screen
plasma tv
plaster
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان