Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چسب زخم
2 . گچ
3 . گچکاری کردن
4 . مالیدن (پماد)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
plaster
/ˈplæstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چسب زخم
مترادف و متضاد
Band-Aid
sticking plaster
1.Plasters are used for covering minor wounds.
1. چسب زخم برای پوشاندن زخمهای جزئی استفاده میشود.
2
گچ
گچکاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندود
سفیدکاری
گچی
گچ
an old house with crumbling plaster and a leaking roof
خانهای قدیمی با گچکاری فروریخته و سقفی که چکه میکند
[فعل]
to plaster
/ˈplæstər/
فعل گذرا
[گذشته: plastered]
[گذشته: plastered]
[گذشته کامل: plastered]
صرف فعل
3
گچکاری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندودن
سفید کردن
1.The walls need plastering before we can start decorating.
1. قبل از اینکه شروع به تزئین کنیم، دیوارها باید گچکاری شوند.
4
مالیدن (پماد)
1.She plastered herself with skin lotion.
1. او لوسیون پوست به خودش مالید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
planthopper
planter
plantation
plantain
plant life
plaster bandage
plaster cast
plastered
plastic
plastic bag
کلمات نزدیک
plasma tv
plasma screen
plasma
plaque
planter
plaster cast
plasterboard
plastered
plasterer
plasterwork
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان