Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پلاسما (خون)
2 . پلاسما (فیزیک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
plasma
/ˈplæzmə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پلاسما (خون)
خوناب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پلاسما
2
پلاسما (فیزیک)
یکی از چهار فاز ماده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پلاسما
تصاویر
کلمات نزدیک
plaque
planter
plantation
plantain
plant seeds of hope
plasma screen
plasma tv
plaster
plaster cast
plasterboard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان