Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پلاستیک
2 . پلاستیکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
plastic
/ˈplæs.tɪk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پلاستیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پلاستیک
1.He put a sheet of plastic over the broken window.
1. او صفحهای پلاستیکی روی پنجره شکسته گذاشت.
2.Most children's toys are made of plastic.
2. بیشتر اسباببازیهای بچهها از پلاستیک درست شدهاست.
[صفت]
plastic
/ˈplæs.tɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more plastic]
[حالت عالی: most plastic]
2
پلاستیکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پلاستیکی
مترادف و متضاد
malleable
mouldable
rigid
1.a plastic bag
1. یک کیف پلاستیکی
2.a plastic box
2. یک جعبه پلاستیکی
تصاویر
کلمات نزدیک
plasterwork
plasterer
plastered
plasterboard
plaster cast
plastic bag
plastic surgeon
plastic surgery
plastic wrap
plasticity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان