[فعل]

to pollute

/pəˈlut/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: polluted] [گذشته: polluted] [گذشته کامل: polluted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آلوده کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آلودن آلوده کردن
مترادف و متضاد adulterate contaminate taint clean purify
  • 1.It is claimed that soap powders pollute the water we drink.
    1. ادعا می‌شود که پودر صابون آبی که می‌نوشیم را آلوده می‌کند.
  • 2.The Atlantic Ocean is in danger of becoming polluted.
    2. اقیانوس اطلس در خطر آلوده شدن قرار دارد.
  • 3.There is much evidence to show that the air we breathe is polluted.
    3. شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه هوایی که تنفس می‌کنیم آلوده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان