[اسم]

portrait

/ˈpɔːrtrət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرتره چهره‌‌نگاری، تصویر صورت

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرتره تمثال صورت
  • 1.He had his portrait painted.
    1. او داد پرتره‌اش را بکشند.
a portrait painter
نقاش چهره‌نگار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان