Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دارایی
2 . تصاحب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
possession
/pəˈzeʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دارایی
اموال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دارایی
ملک
مترادف و متضاد
belongings
1.His whole possessions went to charity.
1. تمام اموال او به خیریه واگذار شد.
somebody's personal possessions
داراییهای شخصی یک فرد
Please remember to take all your personal possessions with you when you leave the aircraft.
لطفا به خاطر داشته باشید که تمام اموال شخصی خود را زمانی که هواپیما را ترک میکنید با خود ببرید.
2
تصاحب
داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تصاحب
تملک
مالکیت
in somebody’s possession
در تصاحب کسی
The house has been in the family’s possession since the 1500s.
خانه از سال 1500 در تصاحب آن خانواده بوده است.
possession of something
داشتن چیزی
The possession of drugs is a crime.
داشتن مواد مخدر جرم است.
to come into somebody's possession
کسی صاحب چیزی شدن
On her father's death, she came into possession of a vast fortune.
بعد از مرگ پدرش، او صاحب یک ثروت عظیم شد.
to have something in your possession
چیزی را در تصاحب خود داشتن
My father had in his possession a letter written by Winston Churchill.
پدرم نامهای نوشتهشده توسط وینستون چرچیل را در تصاحب داشت.
to take possession of something
چیزی را تصاحب کردن/مالک چیزی بودن
At 21, he was entitled to take possession of the property.
در سن 21 سالگی، او حق داشت زمین را تصاحب کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
possessed
possess
posse
positivism
positively
possessions
possessive
possessive adjective
possessive pronoun
possessory
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان