[صفت]

prepared

/prɪˈperd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more prepared] [حالت عالی: most prepared]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آماده حاضر

معادل ها در دیکشنری فارسی: آماده حاضر مهیا
مترادف و متضاد ready set unprepared
  • 1.In his new job he must be prepared for anything.
    1. در شغل جدیدش، او باید برای هر چیزی آماده باشد.
  • 2.They were prepared for the worst.
    2. آنها برای بدترین [اتفاقات] آماده بودند.

2 (از قبل) آماده‌شده

مترادف و متضاد premade unprepared
  • 1.The spokesperson read a prepared statement.
    1. (آن) سخنگو بیانیه‌ای از قبل آماده‌شده را خواند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان